مطربا نرمک بزن تا روح بازآید به تن
چون زنی بر نام شمس الدین تبریزی بزن
مطربا بهر خدا تو غیر شمس الدین مگو
بر تن چون جان او بنواز تن تن تن تنن
شمس دین و شمس دین و شمس دین می گوی و بس
تا ببینی مردگان رقصان شده اندر کفن
من دلق گرو کردم عریان خراباتم
خوردم همه رخت خود مهمان خراباتم
ای مطرب زیبارو دستی بزن و برگو
تو آن مناجاتی من آن خراباتم
خواهی که مرا بینی ای بسته نقش تن
جان را نتوان دیدن من جان خراباتم
با عشق در این پستی کردم طرب و مستی
گفتم چه کسی گفتا سلطان خراباتم
هر جا که همیباشم همکاسه اوباشم
هر گوشه که می گردم گردان خراباتم
گویی بنما معنی برهان چنین دعوی
روشنتر از این برهان برهان خراباتم
ای ساقی جان جانی شمع دل ویرانی
ویران دلم را بین ویران خراباتم
سلام داداش
خیــــــلی عالی بود.
فدات شم