روزگاران

کامل ترین مرجع دانلود فیلم های طنز بابک نهرین|جذاب ترین مطالب|تصاویرجالب وگوناگون|آپدیت روزانه نود32 nod32|اس ام اس وپیامک های جدید|عکس های بازیگران ایرانی وخارجی|دانلود فیلم و آهنگ جدید

روزگاران

کامل ترین مرجع دانلود فیلم های طنز بابک نهرین|جذاب ترین مطالب|تصاویرجالب وگوناگون|آپدیت روزانه نود32 nod32|اس ام اس وپیامک های جدید|عکس های بازیگران ایرانی وخارجی|دانلود فیلم و آهنگ جدید

حسنه بودن روابط علی (ع) با خلفا و نامگذاری فرزندانش بنام ایشان!

http://s4.picofile.com/file/7751617090/201108201459101194.jpg
 نام گذاری به نام عمر

اولاً: یکى از عادات عمر تغییر نام افراد بود و بر اساس اظهار مورخان شخص عمر این نام را بر او گذارد و به این نام نیز معروف شد.

وکان عمر بن الخطاب سمّى عمر بن علیّ بإسمه . أنساب الاشراف، البلاذری ، ج 2، ص 413، تحقیق سهیل زکّار، سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج 4، ص 134، تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی ، ج 7، ص 427 و تهذیب الکمال،المزی ، ج 21، ص 467.

عمر بن الخطاب، اسم افراد دیگرى را نیز در تاریخ تغییر داده است که ما فقط به سه مورد اشاره مى‌کنیم:

1. إبراهیم بن الحارث بـ عبد الرحمن.

عبد الرحمن بن الحارث.... کان أبوه سماه إبراهیم فغیّر عمر اسمه.

پدرش اسم او را ابراهیم گذاشته بود؛ ولى عمر آن را تغییر داد و عبد الرحمن گذاشت.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 5، ص 29، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992.

2. الأجدع أبى مسروق بـ عبد الرحمن.

الأجدع بن مالک بن أمیة الهمدانی الوادعی... فسماه عمر عبد الرحمن.

عمر بن الخطاب، اسم اجدع بن مالک را تغییر داد و عبد الرحمن گذاشت.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 1، ص 186، رقم: 425، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992.

4 ثعلبة بن سعد بـ معلی:

وکان إسم المعلى ثعلبة، فسماه عمر بن الخطاب المعلى.

نام معلی، ثعلبه که عمر آن را تغییر داد و معلی گذاشت.

الصحاری العوتبی، أبو المنذر سلمة بن مسلم بن إبراهیم (متوفای: 511هـ)، الأنساب، ج 1، ص 250.

ثانیاً: ابن حجر در کتاب الاصابة، باب «ذکر من اسمه عمر»، بیست و یک نفر از صحابه را نام مى‌برد که اسمشان عمر بوده است.

1. عمر بن الحکم السلمی؛ 2. عمر بن الحکم البهزی؛ 3 . عمر بن سعد ابوکبشة الأنماری؛ 4. عمر بن سعید بن مالک؛ 5. عمر بن سفیان بن عبد الأسد؛ 6. عمر بن ابوسلمة بن عبد الأسد؛ 7. عمر بن عکرمة بن ابوجهل؛ 8. عمر بن عمرو اللیثی؛ 9. عمر بن عمیر بن عدی؛ 10. عمر بن عمیر غیر منسوب؛ 11. عمر بن عوف النخعی؛ 12. عمر بن لاحق؛ 13. عمر بن مالک؛ 14. عمر بن معاویة الغاضری؛ 15. عمر بن وهب الثقفی؛ 16. عمر بن یزید الکعبی؛ 17. عمر الأسلمی؛ 18. عمر الجمعی؛ 19. عمر الخثعمی؛ 20. عمر الیمانی. 21. عمر بن الخطاب.

العسقلانی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل الشافعی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج4، ص587 ـ 597، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 – 1992.

آیا این نام گذاری‌ها همه به خاطر علاقه به خلیفه دوم بوده؟!.

 

نام گذاری به نام ابوبکر

اولاً: اگر قرار بود که امیر مؤمنان علیه السلام نام فرزندش را ابوبکر بگذارد، از نام اصلى او (عبد الکعبه، عتیق، عبد الله و... با اختلافى که وجود دارد) انتخاب مى‌کرد نه از کنیه او؛

ثانیا: ابوبکر کنیه فرزند علی علیه السلام بوده و انتخاب کنیه براى افراد در انحصار پدر فرزند نمى‌باشد؛ بلکه خود شخص با توجه به وقایعى که در زندگی‌اش اتفاق مى‌افتاد کنیه‌اش را انتخاب مى‌کرد.

ثالثاً: بنا بر قولى، نام این فرزند را امیر مؤمنان علیه السلام، عبد اللّه گذارد که در کربلا سنّش 25 سال بوده است.

ابو الفرج اصفهانى مى نویسد:

قتل عبد الله بن علی بن أبی طالب، وهو ابن خمس وعشرین سنة ولا عقب له.

عبد الله بن علی 25 ساله بود که در کربلا به شهادت رسید.

الاصفهانی، أبو الفرج علی بن الحسین (متوفای356)، مقاتل الطالبیین، ج 1، ص 22.

بنا براین سال ولادت عبد الله در اوائل خلافت حضرت علی علیه السلام بوده که حضرت در آن دوره تندترین انتقاد ها را از خلفاى پیشین داشته است.که خطبه 3 نهج البلاغه(شقشقیه) بارزترین آن است و اقایانی که مدعی هستند که حضرت علی با خلفا رابطه خوبی داشته است بد نیست که این خطبه را بخوانند که ببینند حضرت علی با چه شدت تندی روش خلفا گذشته را به باد انتقاد می گیرد .

 

نام گذاری به نام عثمان

امام علی علیه السلام صراحت دارد که :

به خاطر علاقه ام به عثمان بن مظعون این نام را انتخاب کردم .

إنّما سمّیته بإسم أخی عثمان بن مظعون .  مقاتل الطالبیین، ص 55، تقریب المعارف ص 294 .

 

دلایلی که نام گذاری دلیل رابطه دوستانه حضرت علی با خلفا نیست :

 

1- نام ابوبکر و عمر و عثمان نام مرسوم آن زمان بوده و اسم بسیارى از صحابه أئمّة(علیهم السلام) به این نامها بوده است مانند:

أبوبکر الحضرمی أبو بکر بن أبی سمّاک، أبو بکر عیاش و أبو بکر بن محمد از اصحاب امام باقر و صادق علیهما السلام . عمر بن عبد اللّه الثقفى، عمر بن قیس عمر بن معمر از اصحاب امام باقر علیه السلام . وعمر بن أبان، عمر بن أبان الکلبی عمر بن أبی حفص، عمر بن أبی شعبة،! عمر بن اذینة، عمر بن البراء، عمر بن حفص، عمر بن حنظلة، عمر بن سلمة و... از اصحاب امام صادق علیه السلام .

عثمان الاعمى البصرى، عثمان جبلة و عثمان بن زیاد از اصحاب امام باقر علیه السلام ، و عثمان الاصبهانى، عثمان بن یزید، عثمان النوا از اصحاب امام صادق علیه السلام .

 

2- روایتى از أئمّه (علیهم السلام) مبنى بر نهى از نامگذارى به این اسمها نرسیده است با این که از نامیدن به اسم خالد، حارث ، مالک ، حکیم ، حَکَم ، ضریس، حرب، ظالم، ضرار، ومرّة نهى فرموده اند .

 

3- شکی نیست که شیعیان از یزید بن معاویه و اعمال زشت او تنفر شدیدی دارند ؛ ولی در عین حال می بینیم که در بین شیعیان و اصحاب ائمه علیهما السلام کسانی بوده اند نام شان یزید بوده است  همانند :

یزید بن حاتم از اصحاب امام سجاد علیه السلام . یزید بن عبد الملک،  یزید الصائغ، یزید الکناسی از اصحاب امام باقر علیه السلام . یزید الشعر، یزید بن خلیفة، یزید بن خلیل، یزید بن عمر بن طلحة، یزید بن فرقد، یزید مولى الحکم از اصحاب امام صادق علیه السلام .

حتی یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام ، نامش شمر بن یزید بوده است .

آیا این نام گذاری ها می تواند دلیل بر محبوبیت یزید بن معاویه ، در نزد این شیعیان جلیل القدر و اصحاب ائمه باشد؟

اگر جواب منفی است ؛ پس نام گذاری به نام های عمر ، ابوبکر و عثمان نیز نمی توانند نشانه محبت و دوستی میان امام علی علیه السلام و این افراد باشد .

 

4-  نامگذارى فرزندان روى علاقه پدر و مادر به افراد و شخصیتها صورت نمى گرفت و گر نه باید همه مسلمانان، نام فرزندان خود را به نام رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نامگذارى مى کردند .

 

5-  از کجا معلوم که این نامگذارى ها به خاطر علاقه حضرت به خلفاء بوده مگر نه این است که نام عده اى از صحابه به نام ابوبکر و عمر بود، ابن حجر عسقلانی از بزرگان اهل سنت در کتاب الاصابة نام  21 نفر از صحابه را نام مى برد که اسمشان عمر بوده. الاصابة، ج 4، ص 483

و 26 نفر از صحابه را ذکر مى کند که نامشان عثمان بوده .الاصابة،ج 4، ص 370

 

6-  نام یکى از صحابه «عمر بن أبی سلمة القرشی» است که پسر خوانده رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) از ام سلمه بوده است، از کجا این نام گذارى به خاطر علاقه حضرت امیر (علیه السلام) به این ربیبه پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم) نبوده است؟

 

7-  بنا به نقل شیخ المفید (در ارشاد ص 194) نام یکى از فرزندان امام مجتبى (علیه السلام) عمرو بوده است. آیا مى شود گفت: که به خاطر همنامى با اسم عمرو بن عبد ود و یا عمرو بن هشام ابوجهل لعنهما بوده است؟

 

8- با توجه به آن چه که در صحیح مسلم آمده، نظر حضرت امیر (علیه السلام) نسبت به ابوبکر و عمر این بود که آنان دروغگو، گنهکار، فریبکار و خائن مى داند که عمر خطاب به على (علیه السلام) وعباس مى گوید:

ثمّ توفّی أبو بکر فقلت: أنا ولیّ رسول اللّه صلى اللّه علیه وآله، ولی أبی بکر، فرأیتمانی کاذباً آثماً غادراً خائناً. {صحیح مسلم  ج 5 ص 152، (ص 728 ح 1757) کتاب الجهاد باب 15 حکم الفئ حدیث 49. الباری ج 6   ص 144 وکنز العمال  ج 7  ص 241}

عین همین تعبیر را در ادامه در باره خود عمر بن الخطاب نیز دارد و یا ابو بکر را مستبد مى داند و مى گوید:

ولکنّک استبددت علینا بالأمر{ صحیح البخارى: 5/82، کتاب المغازی، باب غزوة خیبر، صحیح مسلم : 5/154}

و از هم نشینى با عمر ناخشنود بود که  بخارى و مسلم در کتاب صحیح خود نقل کرده اند که على (علیه السلام) پس از شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) کسى را به سراغ ابوبکر فرستاد و آن را به حضور طلبید و گفت: عمر را به همراه خود نیاور، چون على (علیه السلام) از حضور عمر نا خشنود بود:

فأرسل إلى أبى بکر أن ائتنا ولا یأتنا أحد معک کراهیّة لمحضر عمر. صحیح البخارى: 5/82، کتاب المغازی، با غزوة خیبر، صحیح مسلم : 5/154، کتاب الجهاد، باب قول النبی(صلى الله علیه وآله وسلم)لا نورث... .

آیا با توجه به این موضعگیرى تند مى شود ادعا کرد که حضرت بخاطر علاقه خود به خلفاء اسم فرزندان خود را همنام آنان قرار مى داد .

 

9- اهل سنت ادعا می کنند که این نامگذاری ها همگی به خاطر روابط خوب امام علی علیه السلام باخلفا بوده است . اگر چنین است ، چرا خلفاء هیچ کدام از فرزندان خود را به نام های حسن و حسین که فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز بوده اند ، ننهاده اند ؟

آیا این دوستی می تواند یک طرفه باشد ؟

 

10- اگر رابطه حضرت علی با خلفا خوب بود در حالی که تاریخ گواه است حضرت علی در هیچکدام از جنگها خلفا شرکت نکرد با این که شجاعت و غیرت حضرت علی در میدانهای جنگ در زمان حضرت رسول زبانزد همگان بود .

 

11- اگر رابطه حضرت علی با خلفا خوب بود در حکومت آنها جایی برای خود انتخاب نکرد و افرادی که حتی نمی توان نامشان را در کنار حضرت علی آورد هرکدام فرمانداران نقاط مختلف شدند در حالی که حضرت علی بسیار شایسته تر از آنان بود .

شهید مطهری در کتاب امامت و رهبری در  ص20 و 21 صراحت دارد :

"شخصاً علی علیه السلام هیچ پستی را از هیچ یک از خلفاء نمی‌پذیرد ؛ نه فرماندهی جنگ ، نه حکومت یک استان ، نه امارة الحاج و نه چیزی دیگری از این قبیل را ؛ زیرا قبول یکی از این پست‌ها به معنای صرف نظر کردن او از حق مسلّم خویش است."

 

12- اگر رابطه حضرت علی با خلفا خوب بود و عملکرد شیخین را قبول داشت در شوری شش نفره که عمر برای انتخاب خلیفه بعد از خود گذاشته بود و حق بیشتری که به عبدالله بن عوف داده بود و او از برای انتخاب حضرت علی برای خلیفه شدن سه شرط گذاشت که به کتاب خدا و سنت پبامبر و سنت شیخین عمل کند ، که حضرت علی دو شرط اول را پذیرفت اما به دلیل رد کردن شرط سوم خلافت از او برداشته شد ، اگر به قول شما اهل سنت حضرت علی ناراحت بود بعد از فوت پیامبر که چرا خلافت را به او پیشتنهاد ندادند و این را دلیل ناراحتی جزئی که حضرت از خلفا داشت وگرنه به غیر از این مورد از آنها دلگیری نداشت همانطور که بزرگان شما در توجیه کردن خطبه شقشقیه بیان کرده اند که حضرت علی این خطبه را بیان فرمود به دلیل ناراحتی که از کنار گذاشتن او در انتخاب خلیفه بعد از پیامبر بود. خوب در این موقع اگر غیر از این ناراحتی نبود ایشان می توانست به راحتی با قبول کردن عمل به سنت شیخین به خلافت دست پیدا کند اما مطلب مهم این است که حضرت به کل خلافت را حق آنها نمی دانست و جالب تر  در تاریخ طبری یک عبارت خیلی زیبائی دارد که اصلاً ارتباط به قضیۀ شوری هم ندارد که می‌گوید وقتی خوارج از کوفه خارج شدند ، آمدند خدمت آقا امیر المؤمنین علیه السلام و گفتند ما حاضریم با تو بیعت کنیم به شرط این‌که با سنت ابی‌بکر و عمر عمل کنی . علی علیه السلام فرمود :

وای بر تو ، اگر ابوبکر و عمر بر خلاف کتاب و سنت رسول الله عمل کرده‌ باشند ، چه ارزشی دارد که من بخواهم به او عمل کنم ؟

ویلک لو أن أبا بکر وعمر عملا بغیر کتاب الله وسنة رسول الله صلى الله علیه وسلم لم یکونا على شئ من الحق .(تاریخ الطبری - الطبری - ج 4 - ص 56 .)

 

13- اگر رابطه حضرت علی با خلفا خوب بود آن طور که در صحیح ترین کتاب های اهل سنت آمده است ، امیر المومنین علیه السلام در شش  ماه اول حکومت ابوبکر با او بیعت نکردند و تنها زمانی که حضرت صدیقه طاهره به شهادت رسیدند ، این بیعت آن هم از روی اجبار و اکراه صورت گرفته است .

"حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شش ماه زنده بود . بعد از آن که از دنیا رفت ، شوهرش علی او را شبانه دفن کرد و به ابوبکر که حاکم اسلامی بود و معمولاً نماز بر میت را حاکم اسلامی می‌خواند ، به او اعلام نکردند . در این شش ماه با آقای ابوبکر بیعت نکردند ." {صحیح البخاری، ج 5، ص 82}

از دیدگاه شیعه هم ، هیچ بیعتی حتی یک لحظه هم صورت نگرفته است .شیخ مفید در کتاب الفصول المختاره ، ص56 می‌فرماید :

قد اجمعت الأمّة على أن أمیر الموءمنین علیه‏السلام تأخّر عن بیعة أبی بکر ... والمحققّون من أهل الإمامة یقولون: لم یبایع ساعة قطّ .

اجماع امت است که امیر المؤمنین علیه السلام در آن شش ماه بیعت نکرده است . و بعد از هم اهل سنت می‌گویند که بیعت کرده است . محققین از شیعه بر این عقیده هستند که علی علیه السلام حتی یک ساعت هم با خلفا بیعت نکرده است .

حال ما فرض را می گذاریم بر چیزی که صحیح بخاری گفته قبول است ، اگر رابطه حضرت علی با خلفا خوب بوده است چرا از همان اول بیعت نکرده است و شش ماه به تاخیر انداخت.

 

13- اگر رابطه حضرت علی و حضرت زهرا با خلفا خوب بوده است به تصریح متواتر صیحیح بخاری و مسلم است که حضرت زهرا از آنها ناراحت و خشمگین بوده و با آنها صحبت نمی کرده است :

 

فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ‏ فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْر، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّى تُوُفِّیَتْ .[ صحیح البخارى: ج‏4 ص‏42، ح‏3093، کتاب فرض الخمس، ب 1 باب فَرْضِ الْخُمُسِ]حضرت زهرا از ابوبکر غضبناک شد و از او قهر کرد و این قهر کردنش تا روز وفات حضرت زهرا ادامه داشت .

فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِی بَکْر فِی ذَلِکَ . . . ، فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّیَتْ .[ صحیح البخارى: 5 / 82، (ص 802 ح 4240) کتاب المغازى، ب 38 باب غَزْوَةُ خَیْبَرَ . ب‏16 باب قَوْلِ النَّبِیِّ صلى الله علیه وسلم، ج لاَ نُورَثُ مَا تَرَکْنَا فَهُوَ صَدَقَةٌ  و صحیح مسلم: ج 5، ص 154، ح 4471، کتاب الجهاد والسیر (المغازى )]

فَهَجَرَتْهُ فَاطِمَةُ، فَلَمْ تُکَلِّمْهُ حَتَّى مَاتَتْ .[ صحیح البخارى، ج 8، ص 3، ح 6726، کتاب الفرائض، ب 3 باب قَوْلِ النَّبِیِّ صلى الله علیه وسلم لاَ نُورَثُ مَا تَرَکْنَا صَدَقَةٌ]

باز از عایشه نقل است در صحیح مسلم و بخاری:

فَلَمَّا تُوُفِّیَتْ، دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلاً، وَلَمْ یُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّى عَلَیْهَا، وَکَانَ لِعَلِیٍّ مِنَ النَّاسِ وَجْهٌ حَیَاةَ فَاطِمَةَ، فَلَمَّا تُوُفِّیَتِ اسْتَنْکَرَ عَلِیٌّ وُجُوهَ النَّاسِ.[ صحیح بخارى، ج 5، ص 82، ح 4240، کتاب المغازى،  ب 38، باب غَزْوَةُ خَیْبَرَ و صحیح مسلم، ج 5، ص 154، ح 4470، کتاب الجهاد والسیر (المغازى )، ب 16 - باب قَوْلِ النَّبِیِّ صلى الله علیه وسلم «لاَ نُورَثُ مَا تَرَکْنَا فَهُوَ صَدَقَةٌ.]هنگامی که حضرت زهرا از دنیا رفت ، حضرت علی علیه السلام آن حضرت را شبانه دفن کرد و به ابابکر اعلام نکردند که در تشیع و تدفین آن حضرت شرکت کند .

این چه رابطه است که در معتبر ترین صحیحین آورده شده است ؟ اگر رابطه خوب بود که حضرت زهرا شبانه دفن نمی شد ؟ اگر رابطه خوب بود که حضرت زهرا اجازه می داد ابوبکر بر او نماز بگذازد ؟ اگر رابطه خوب بود که حضرت زهرا با ابوبکر بیعت می کرد ؟ اگر رابطه خوب بود که حضرت زهرا از ابوبکر خشمگین نبود ؟ واقعا تعجب میکنم که امر به این روشنی را چگونه توجیه می کنید که اگر حضرت زهرا از ابوبکر خشمگین بود و با او صحبت نمی کرد و در همین حال بود تا از دنیا رفت و با توجه به اینکه بیعتی گردن او نبود و  در احادیث داریم :

مَنْ مات ولیس فی عنقه بیعة مات میتة جاهلیة . {صحیح مسلم ، مسلم النیسابوری ، ج3 ، ص1478و  السنن الکبرى ، البیهقی ، ج8 ، ص156 و مجمع الزوائد ، ج5 ،‌ ص218 و مشکاة المصابیح ، ج2 ، ص1088و  سلسلة الأحادیث الصحیحة ، ج2 ، ص715 .}هر کس بمیرد و بر گردن او بیعت با امامی نباشد ، به مرگ جاهلی مرده است .

باید بگویید حضرت زهرا در مرگ جاهلیت مرده است چرا که از امام خود خشمگین و ناخشنود بود و قطعا فردی که در مرگ جاهلیت مرده است وارد بهشت نمی شود در حالی که در صحیحن داریم :

فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ . { صحیح البخارى: ج‏4 ص‏209، ح (قبل‏3711)، کتاب فضائل الصحابة، ب‏12 باب مَنَاقِبُ قَرَابَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم . ج‏4، ص‏219، ح (قبل 3767)، کتاب فضائل الصحابة، ب‏29 باب مَنَاقِبُ فَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ .}حضرت زهرا ، بانوی تمام بهشتیان است .

 

أَمَا تَرْضَیْنَ أَنْ تَکُونِی سَیِّدَةَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَوْ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ . {صحیح البخاری: ج‏4، ص‏183، ح‏3624، کتاب المناقب، ب‏25 باب عَلاَمَاتِ النُّبُوَّةِ فِی الإِسْلاَمِ}

 

أَمَا تَرْضَىْ أَنْ تَکُونِی سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ أَوْ سَیِّدَةَ نِسَاءِ هَذِهِ الأُمَّةِ. {صحیح مسلم: ج‏7 ص‏144، ح‏6208، کتاب فضائل الصحابة رضى الله تعالى عنهم، ب‏15، باب فَضَائِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ النَّبِیِّ عَلَیْهَا الصَّلاَةُ وَالسَّلاَمُ}

 

این تضاد را در کتب صحیحین خود چگونه توجیه می کنید ؟

تنها رابطه ای که حضرت علی در حکومت خلفا داشت در جایی بود که اصل اسلام در خطر می افتاد و نه به خاطر علاقه ای که به خلفا داشت بلکه به خاطر وحدت مسلمانان و حفظ اسلام بود. همانند شبهات که یهود و نصاری در دین اسلام با سوالات خود ایجاد می کردند و چون خلفا عاجز در مقابل پاسخگویی بودند به سراغ حضرت علی می آمدند و از او کمک می خواستند و از خود عمر داریم در کتب اهل سنت فراوان است که می گفت : "لولا علی لهلک عمر" "اگر علی نبود عمر هلاک می شد " و یا در قضاوتها بود و یا امری را که خلفا عاجز می ماندند و از حضرت علی درخواست کمک و مشورت می کردند و اگر مربوط به آبروی اسلام  و مسلمین بود حضرت به آنها مشورت می داد و در غیر این صورت حضرت علی 25 سال خانه نشین بود و به کار باغداری و کشاورزی و حفر چاه مشغول بودند و چاهای امروز مدینه گواه هستند که بعد از 1400 سال در مدینه هنوز چاههای را که حضرت علی با دستان مبارک خود حفر کردند معروف به ایشان هستند و وجود دارند .

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد امین سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 23:57 http://ma-noroozi.blogfa.com

انشالله همیشه در ترویج عقاید حقه شیعه ثابت قدم باشید ، التماس دعا
morajeat.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد