لطفاً روی اثر کلیک کنید
دید مجنون را یک صحرا نورد / در میان بادیه بنشسته فرد
کرده صفحه ریگ و انگشتان قلم / میزند با اشک خونین این رقم
گفت ای مجنون شیدا چیست این؟ / می نویسی نامه بهر کیست این؟
گفت مشق نام لیلی میکنم / خاطر خود را تسلی میکنم
راز دل با کس نگفتم چون ندارم محرمی
هر که را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم
راز دل با آب گفتم تا نگوید با کسی
عاقبت ورد زبان ماهی دریا شدم
---------------------------------------------------------
به خاموشی ما منگر که ما معدن رازیم
فلک بشکست بال ما را وگرنه اهل پروازیم
---------------------------------------------------------