دل و جان را به ره دوست فدا باید کرد
به هوای دل او ترک هوا باید کرد
یا نباید ز جهان لاف زد از دلبر عشق
یا که خود را به ره دوست فدا باید کرد
----------------------------------------------
خدایا عاصی و خسته به درگاه تو رو کردم
نماز عشق را آخر به خون دل وضو کردم
دلم دیگر به جان آمد در این شبهای تنهایی
بیا بشنو تو فریادی که پنهان در گلو کردم . . .
----------------------------------------------
و اگه پاییز زردی واسه من بهار سبزی
تو اگه هوای سردی واسه من همیشه گرمی
تو اگه ابر سیاهی واسه من ابر بهاری
تو اگه دشت گناهی واسه من یه بی گناهی
تو اگه غرق نیازی واسه من یه بی نیازی
تو اگه رفیق راهی واسه من یه تکیه گاهی...
----------------------------------------------
چرا دنیا چرا دنیا ، منو می خوای تک و تنها
همش هم گریه ی بارون شدم هم سایه ی ابرا
دلم غمگینه غمگینه ، غروبای غم انگیزه
چرا باید بشم خیره ، به اشکایی که می ریزه
----------------------------------------------
دیروز تا به امروز پر از فاصله شد
عمر من و تو بگذشت و همه اش خاطره شد
با خاطره ها نتوان رفت به تاراج قدیم
لیکن حاصل عمر همین خاطره هاست
----------------------------------------------
گل یخ در زمستان تو هستم
اثیر ناز چشمان تو هستن
مرا پرپر نکن ای دوست زیرا
که من مشتاق دیدار تو هستم
----------------------------------------------
من همانم که اگر دوست مرا یاد کند
به صفای قدمش دیده خود فرش کنم
----------------------------------------------
ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم
غصه معنایی ندارد تا تو میخندی برایم . . .
----------------------------------------------
پیش هم بودن اگر دیروزها لطفی نداشت
ارزش دیروز را امروز باور میکنیم . . .
----------------------------------------------
هر که در سینه دلی داشت به دلـداری داد
دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز